از دیروز پریروز هوا عالی و بی نظیر شده . خنک رو به سرد .
من که عشق میکنم .
وقتی خدا بخواد یه کاری کنه زمستون تابستون براش فرق نداره ولی وای از روزی که نخواد بده یا کاری کنه ، روزگارت سیاه میشه .
اونقدر هوا عالی و خنک شده که دیشب کولر روشن نکردیم . در باز گذاشتیم تا صبح ، و سردم شد . وسط این همه غصه و ناراحتی این هوا کلی حالم رو خوب کرده .
امروز باید میرفتم یوگا .
از اونجایی که سفرهای زنجیرهای پدر و مادر من شروع شده ، این دفعه رفتن خونه خاله م . یعنی یا ازین ور بوم میافتن یا اون ور .
منم گفتم غذام از شب میپزم و پختم . اونا هم تازه رفتن . ولی فهمیدم یوگا شده ماهی 100 . و این تیر خلاص بود برای نرفتنم. یه جا 30 تومن اضافه شده . منم ماهیانه طراحی رو دارم . واقعا نمیتونم از پسش بربیام درنتیجه نرفتم و الان خونه م تا تصمیم و اطلاع ثانوی.
مسئله مخاطب خاص داداشم به گره خیلی کوری خورده و کلی اشک منو درآورده. دلم براش کباب شده . اونقدر ناراحت شدم و گریه کردم که پلکم ورم کرده و سرم درد میکنه . اوضاع دختر خانم هم خیلی نامساعد و بغرنج شده ، بیچاره .
داداشم به رو خودش نمیاره ، اما من میفهممش.
خدا برا ما نخواسته ، برای من و داداشم .
دستم دو روز به شدت درد میکنه و داره بی حس میشه .
یه جلسه از ترم طراحی مونده هنوز نتونستم اوکی کنم .
فقط وقتی سرکارم حالم خوبه .
امیدوارم قضیه داداشم درست بشه . اصلا تعجب میکنم از رفتارهای پدر و برادر دختر . بخدا آقای من با اون اخلاقش اینجوری نیس و نه داداشام. چنان دختر رو تحت فشار قرار دادن که انگار جرم کرده .
خدا را شکر کردم برای مهربونی ها و شعور بالای داداشام. و در مقایسه با پدر دختر والا آقا یه نقاط ریز مثبت و زیر پوستی داره که من بشون دقت نکرده بودم .
هرچند که پدر ها هرکدوم یه جوری بد هستن . یکی مثل اون ، که دختر رو به حق و حقوق پدری نمیذاره به کسی که دوس داره برسه . یکی هم مثل من که میخواد به زور به هرکی رسید منو بده . در دو حالت فقط خودخواهی شون ثابت میشه . چون پدرن حق دارن هرکار دلشون میخواد بکنن .
خدا ریشه هرچی ظالم نابود کنه الهی .
من برم به کارام برسم .
دلم واقعا براتون تنگ شده بود.
درباره این سایت