محل تبلیغات شما

با اینکه دلم میخواست بیشتر بخوابم و یا حتی سر جام بمونم بلند شدم کارای اول صبح رو کردم و جارو و گردگیری حسابی کردم . جالبه که سرما خوردم و حالم خوب نیست و سرفه امونم بریده اما عین خر کار میکنم . هم تو خونه هم سر کلاسام.  بقیه هم اصلا نمیفهمن من مریضم.  داشتم جارو میکردم آقا رد شد از کنار لوله جاروبرقی و من همون لحظه خواستم لوله رو بلند کنم که یه کوچولو خورد به پاش و گفت آخخخخخخخ.  منم گفتم معذرت میخوام . برگشت گفت شما هر کار با من بکنید تعجب نمیکنم . با لوله جاروبرقی منو بزنید یا با چوب یا دمپایی یا هرچی . خدا جزاتون بده . موندم چه عکس العملی نشون بدم . ناراحت شدم برای حال بد قلبش که به سیاهی رفته و امیدی بش نیس . هیچی نگفتم فقط یه لحظه سر جام میخکوب شدم . در لحظه ناراحت شدم ولی همون موقع به خودم گفتم چرا خودت ناراحت میکنی این دنبال بهانه ست که به تو گیر بده و بعد یه چیزی بگی اونم ده تا روش بذاره . ولش کن بیخیالش شو . بیخیال شدم و بقیه کارم رو کردم . باورتون نمیشه چطور تمارض میکنه و میلنگه.  از دور چکش کردم تو حیاط که میره عادی راه میره ولی تا منو میبینه لنگ میزنه که بگه به پاش آسیب زدم . از این همه موزی گری در عجبم و آخه چرا . چی گیرش میاد .

من بر خودم هنوز هم کنترل دارم و نمیذارم هرچیزی حالم رو خراب کنه .

به کجا میخواد برسه با این رفتاراش. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها